کد مطلب:53150 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:311

جواب سه سؤال از علی











ابن عباس می گوید: «روزی در مجلس عمر بن خطاب نشسته بودم و كعب الاحبار نزد او بود و امیرالمؤمنین علیه السلام هم در مجلس تشریف داشتند، عمر روی به كعب الاحبار نمود گفت: ای كعب! آیا از تورات چیزی در خاطر داری؟ گفت: بیشتر آن را حفظ دارم. مردی در پهلوی عمر بود گفت: از كعب سؤال كن كه خداوند متعال، كجا بود قبل از اینكه عرش خود را خلق كند؟ و عرش خود را از چه چیز خلق كرده است؟ و آبی كه عرش بر آن آب بود، از چه چیز خلق شده بود؟

عمر این سه سؤال را از كعب الاحبار نمود، او در جواب گفت: ما یافته ایم كه خداوند- تبارك و تعالی- قدیم است و قبل از عرش خدای بر سر سنگ بیت المقدس در هوا بود، چون خواست عرش را خلق كند، خدا آب دهان خود را انداخت، دریاها را خلق كرد، و از آن سنگی كه در زیر او بود عرش را خلق كرد و پاره ای از آن سنگ برای بناء بیت المقدس باقی گذارد».

ابن عباس گفت: «چون كلام كعب الاحبار به اینجا رسید، امیرالمؤمنین علیه السلام از جای خود برخاست و به طرف منزل روانه گردید.

عمر قسم داد امیرالمؤمنین علیه السلام را كه مراجعت كند و به جای خود نشیند؛ چون نشست، عمر در خواست كرد از امام و گفت: آنچه می دانی بفرما، كه مفرج هموم و گرفتاریها هستی! حضرت رو به جانب كعب كردند و فرمودند: آنچه را گفتی، غلط بود و یهودیان هم اشتباه كردند؛ خدا از آنچه شما به هم بافته اید و كتابهای آسمانی را به دلخواه خود تحریف كردید و بر خدا، زشت ترین دروغها را بسته اید، منزه است؛ای كعب الااحبار! وای بر تو! سنگی را گمان كرده ای كه خدای بر او قرار گرفته بود! این سخنی است محال؛ سنگ نمی تواند احاطه بر جلال و عظمت او بنماید؛ و هوایی كه ذكر كردی هرگز ممكن نیست كه محیط بر ذات احدیت شده باشد. اگر سنگ و هوا با او بودند، پس بایستی آنها هم قدیم باشند و ذات خداوند منزه است از اینكه به او اشاره بشود یا مكانی برای او فرض بشود، خدا را مكان نیست، او خالق همه مكانها و زمانهاست، خدای تعالی چنان نیست كه ملحدین و جاهلین گمان كرده اند، خدای متعال قبل از اینكه مكانی و زمانی و هوایی در وجود باشد بوده است.

ذات باری تعالی، محیط بر همه اشیاء است و كائنات را بدون فكر، حادث گردانیده است، اینكه می گویم: خدا بود به جهت شناسانیدن بودن اوست، چون ذات خدا ما را بیان بخشید كه او را به مردم بشناسانیم، چنانچه می فرماید: «خلق الانسان، علمه البیان»؛[1] «خلق كرد انسان را و بدو بیان آموخت » و الا خداوند متعال از كون و مكان و زمان منزه و مبراست؛ خداوند مقتدر است بر هر چه اراده علیه او تعلق بگیرد آن را ایجاد می فرماید، خدا نوری را خلق نمود بدون ماده و مدت، و از آن نور، ایجاد ظلمت نمود بدو ماده و مدت از لا شی ء؛ یعنی هیچ چیز. خدا قادر است كه ظلمت را از لا شیی ء ایجاد نماید و بالاخره خدای تعالی یاقوتی از نور خلق كرد كه بزرگی آن مثل بزرگی و عظمت و غلظت آسمانها و زمینهای هفتگانه بود، سپس نظر هیبت به آن یاقوت نمود،آبی لرزان گردید و تا قیامت لرزان است، بعد عرش را از نور یاقوتی آفرید و بر آن آب قرار داد، و از برای عرش دوازده هزار لغت قرار داد كه به آن لغتها خدای را تسبیح می نمایند كه هر لغتی به دوازده هزار لغت، تسبیح می كنند كه هیچ یك از لغتها به دیگری شباهت ندارند و این قول خدای تعالی است: «و كان عرشه علی الماء لیبلوكم» «عرش او بر آب بود تا بیازماید شما را»[2] .

ای كعب! وای بر تو، اگر بنا بر قول تو كه دریا آب دهان خدا باشد، چگونه آن سنگ خدا را بر می گیرد، و چگونه آن هوا محیط به خدا می شود؟

عمر بن خطاب خندید و از روی استهزاء به كعب الاحبار گفت: ای كعب! این است علم و حقیقت كه ابوالحسن می گوید، نه آن مزخرفاتی كه تو بر هم بافتی! زنده نمانم در زمانی كه در آن وقت ابوالحسن را نبینم».[3] .









    1. سوره الرحمن، آیه3 و 4.
    2. هود آیه72.
    3. بحارالانوار،ج-8 قضاوتهای امیرالمؤمنین علیه السلام، ص-311 نقل از داستانهایی از زندگانی حضرت علی علیه السلام، ص102.